حديث کاميابي
حديث کاميابي
بر اين اساس، نگاهي گذرا به برخي عوامل موفقيت از ديدگاه قرآن و حديث مي افکنيم :
دورانديشي و خيرخواهي
الظفر بالجزم و الحزم. (1)
پيروزي، در گرو اراده ي قاطع و دورانديشي است.
امام علي (ع) :
الأخذ علي العدو بالفضل أحد الظفرين. (2)
برتري جستن بر دشمن احسان و بخشش، يکي از پيروزي هاست.
الظفر بالحزم و الحزم باجاله الرأي. (3)
پيروزي، وابسته به دورانديشي ( و احتياط ) است و دور انديشي در گرو به کار انداختن رأي.
استعمل من عدوک مراقبه الامکان و انتهاز الفرصه، تظفر. (4)
براي مقابله با دشمنت، منتظر توانايي يافتن بر او و به دست آوردن فرصت باش که در اين صورت، پيروز مي شوي.
لا تبطرن بالظفر، فانک تأمن ظفر الزمان بک. (5)
از پيروزي سرمست مشو؛ زيرا که از پيروزي زمانه بر خود در امان نيستي.
ظفر الکرام عفو و احسان ظفر اللئام تجبر و طغيان. (6)
پيروزي مردان بزرگوار، گذشت و احسان است و پيروزي مردان فرومايه، زورگويي و گردنکشي.
توفيق
التوفيق رأس النجاح. (7)
توفيق، اساس کاميابي است.
بالتوفيق تکون السعاده. (8)
با توفيق، خوش بختي به دست مي آيد.
اما رضا (ع):
من سأل الله التوفيق و لم يجتهد فقد استهزء بنفسه. (9)
هر کس از خدا توفيق طلبد، ولي تلاش نکند، خود را ريشخند کرده است.
مشورت
المستشير علي طرف النجاح.(10)
مشورت کننده، بر لبه ي پيروزي است.
پيامبر اکرم :
مشاوره العاقل الناصح رشد و يمن و توفيق من الله. (11)
مشورت کردن با انسان خردمند دلسوز، هدايت و فرخندگي و توفيق الهي را در بر دارد.
اراده
ولا تجتمع عزيمه و وليمه؛ ما أنقض النوم لعزائم اليوم و أمحي الظلم لتذاکير الهمم. (12)
عزم و اراده (براي رسيدن به کمالات و مقامات عاليه ) با سورچراني ( و راحت طلبي) سازگار نيست؛ چه بسيار خواب هاي شبانگاهي که تصميات روز را بر هم زده، و چه بسيار تاريکي هايي که ياد همت هاي بلند را از خاطره ها زدوده است !
أصل العزم الحزم، و ثمرته الظفر. (13)
ريشه ي اراده و تصميم، دورانديشي است و ميوه ي آن، کاميابي.
آگاهي و انديشه
من أسهر عين فکرته بلغ کنه همته. (14)
هر که ديده ي انديشه اش را شب ها بيدار نگه دارد، به اوج همت و خواست خود برسد.
من قاتل جهله بعلمه فاز بالحظ الأسعد. (15)
هر کس با دانش خود به جنگ ناداني برود، به بالاترين خوش بختي دست يافته است.
من تفکر في آلاء الله وفق. (16)
کسي که در نعمت هاي الهي انديشه کند، موفق شده است.
همت
من بذل جهد طاقته بلغ کنه ارادته. (17)
هر که نهايت توان خود را به کار گيرد، به نهايت خواست خود دست يابد.
من کانت الآخره همته بلغ من الخير غايه أمنيته. (18)
هر کس که آخرت، هم و غم او باشد، در خير و خوبي به اوج خواست خود مي رسد.
کوشش
والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين. (19)
و کساني که در راه ما کوشيده اند، به يقين، راه هاي خود را بر آنان مي نماييم و در حقيقت، خدا با نيکوکاران است.
امام علي (ع) :
و ما المغرور الذي ظفر من الدنيا بأعلي همته کالآخر الذي ظفر من الآخره بأدني سهمته. (20)
مرد مغرور و فريب خورده اي که تا آخرين درجه ي سعي و تلاش کوشيده و بر جهان پيروز گرديده است، همانند رادمردي که آخرت را با کم ترين بهره ي خويش به دست آورده، همانند نيست.
بردباري
يظفر من يحلم. (21)
بردبار، پيروز است.
امام علي (ع) :
من حلم عن عدوه ظفر به .(22)
آن که در برابر دشمنش بردباري نشان دهد، بر او پيروز شود.
من استعان بالحلم عليک غلبک و تفضل عليک. (23)
آن کس که در برابر تو از بردباري مدد جويد، بر تو چيره مي شود و برتري مي يابد.
شکيبايي
يا أيها النبي ! حرض المؤمنين علي القتال ان يکن منکم عشرون صابرون يعلبوا مأتين و ان يکن منکم مئه يغلبوا ألفا من الذين کفروا بأنهم قوم لا يفقهون. (24)
اي پيامبر ! مؤمنان را به جهاد برانگيز. اگر از شما بيست تن، شکيبا باشند، بر دويست تن چيره آيند، و اگر از شما يکصد تن شکيبا باشند، بر هزار تن از کافران غالب شوند؛ زيرا آنان ( کافران )، مردمي هستند که نمي فهمند.
امام علي (ع) :
بالصبر تدرک معالي الأمور. (25)
با صبر، به مقامات بلند مي توان رسيد.
من رکب مرکب الصبر اهتدي الي مضمار النصر. (26)
هر که بر مرکب صبر نشيند، به خط پايان پيروزي رسد.
لا يعدم الصبور الظفر، و ان طال به الزمان. (27)
شکيبا، سرانجام کامياب مي شود؛ هر چند بعد از زماني دراز باشد.
الصبر علي مضض الغصص يوجب الظفر بالفرص. (28)
صبر در برابر درد و رنج غصه ها، موجب دست يافتن به فرصت هاست.
الصبر مفتاح الدرک، و النجح عقبي من صبر. (29)
صبر، کليد رسيدن است و کاميابي، عاقبت کسي است که صبر کند.
امام صادق (ع):
الصبر يعقب خيرا، فاصبروا تظفروا. (30)
صبر، پيامد نيک دارد. پس صبر کنيد تا کامياب شويد.
مسيح (ع) :
شما به آنچه دوست داريد، نخواهيد رسيد، مگر با صبر در برابر آنچه ناخوش مي داريد.
غنيمت شمردن فرصت ها
الفرصه تمرمر السحاب، فانتهزوا فرص الخير. (32)
فرصت ها همانند ابرها مي گذرند. پس فرصت هاي نيک را غنيمت شمريد.
بادر الفرصه قبل أن تکون غصه. (33)
فرصت ها را درياب، قبل از اين که به حسرت تبديل شوند.
امام صادق (ع) :
من انتظر بمعاجله الفرصه مؤاجله الاستقصاء سلبته الأيام فرصته؛ لأن من شأن الأيام السب، و سبيل الزمن الفوت. (34)
به هر کسي فرصتي دست دهد و او به انتظار دست دادن فرصت کامل [ و رسيدن به شکلي کاملا مطلوب ] آن را تأخير اندازد، روزگار، همان فرصت را نيز از او بربايد؛ زيرا کار ايام، بردن است و روش زمان، از دست رفتن.
انگيزه ي زيبا و پاک
بحسن النيات تنجح المطالب. (36)
با انگيزه هاي نيکو، خواست ها برآورده مي شود.
أقرب النيات بالنجاح أعودها بالصلاح. (37)
نزديک ترين انگيزه ها به کاميابي، شايسته ترين آنهاست.
في اخلاص النيات نجاح الأمور. (38)
راز کاميابي در کارها، پاکسازي انگيزه هاست.
شکر
لئن شکرتم لأزيدنکم و لئن کفرتم ان عذابي لشديد. (39)
اگر [ نعمت هايم را ] سپاس گوييد، بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسي کنيد، همانا عذاب من سخت خواهد بود.
امام علي (ع) :
لا زوال للنعماء اذا شکرت و لا بقاء لها اذا کفرت. (40)
برخورداري (کاميابي)، پاياني ندارد اگر شکرگزار باشي، و دوامي ندارد، اگر ناشکري نمايي.
در آخر، يکي از شيرين ترين ها در پيروزي را که در نامه ي اميرمؤمنان به فرزندش امام حسن(ع) آمده است، مي آوريم :
خذ علي عدوک بالفضل فانه أحلي الظفرين. (35)
با دشمنانت با فضيلت و بزرگواري رفتار کن، که رفتار نيکو با دشمن، يکي از شيرين ترين ها در پيروزي است.
پي نوشت :
1. بحار الأنوار، ج 77، ص 165.
2. غرر الحکم، ح 1676.
3. نهج البلاغه، حکمت 48.
4. غرر الحکم، ح 2347.
5. همان، ح 10292.
6. همان، ح 6044 و 6045.
7. همان، ح 942.
8. همان، ح 4196.
9. بحارالأنوار، ج 75، ص 356.
10. غرر الحکم، ح 1217.
11. المحاسن، ص 602.
12. نهج البلاغه، خطبه ي 241.
13. غرر الحکم، ح 3095.
14. همان، ح 8784.
15. همان، ح 8859.
16. همان، ح 3135.
17. همان، ح 8785.
18. همان، ح 8902.
19. سوره ي عنکبوت، آيه ي 69.
20. نهج البلاغه، حکمت 370.
21. بحارالأنوار، ج 78، ص 269.
22. کنز الفوائد، ج 1، ص 319.
23. غرر الحکم، ح 9132.
24. سوره ي انفال، آيه ي 65.
25. غرر الحکم، ح 4276.
26.بحارالأنوار، ج 78، ص 79.
27. نهج البلاغه، حکمت 153.
28. غرر الحکم، ح 2096.
29. بحارالأنوار، ج 78، ص 45.
30. مشکاه الأنوار، ص 22.
31. مسکن الفؤاد، ص 47 و 48.
32. وسائل الشيعه، ج 16، ص 84.
33. مستدرک الحاکم، ج 12، ص 142.
34. بحارالأنوار، ج 78، ص 268.
35. نهج البلاغه، نامه ي 31.
36. غرر الحکم، ح 4349.
37. همان، ح 3289.
38. همان، ح 6510.
39. سوره ي ابراهيم، آيه ي 7.
40. الکافي، ج 2، ص 94.
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}